جدول جو
جدول جو

معنی لعل قطبی - جستجوی لغت در جدول جو

لعل قطبی
(لَ لِ قُ)
قسمی از لعل که نگینه وار پهن باشد. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
لعل قطبی
لال میخی
تصویری از لعل قطبی
تصویر لعل قطبی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ قُ)
ابن محمد بن عیسی دمشقی محلی نمراوی شافعی. مشهور به قطبی و ملقب به علاءالدین. فقیه بود و در سال 803 هجری قمری در ’نسرالبصل’ درگذشت. او راست: 1- کفایهالمبتدی فی الفقه. 2- مناسک الحج. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 6 ص 5 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 557)
لغت نامه دهخدا
(لَ لِ عَ رَ)
نوعی از لعل. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ قَ)
دارای قبای لعل رنگ. دارای قبای سرخ:
ترا میان سران کی رسد کله داری
ز خون حلق تو خاکی نگشته لعل قبا.
خاقانی.
چشم خونین همه شب قامت شب پیمایم
تا ز خون جگرش لعل قبا آرایم.
خاقانی.
بس کز آتش سری و بادکلاهی فلک
برسر خاک ز خون لعل قبائید همه.
خاقانی.
سرخ سواری به ادب پیش او
لعل قبایی ظفراندیش او.
نظامی.
صاحب برهان و هم آنندراج آرند: لعل قبا معروف است که به او جامۀ قرمزی باشد و کنایه از خون هم هست که به عربی دم گویند و کنایه از جگر باشد و شراب انگوری لعلی را نیز گویند، چنانکه ازبنگ، سبزقبا
لغت نامه دهخدا
تصویری از لعل عقربی
تصویر لعل عقربی
لال کژدمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل لبی
تصویر لعل لبی
دارای لبی لعل فام بودن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته لال کپاه خون، جگر، می دارای قبایی برنگ لعل دارندء قبای سرخ: بس کز آتش سری وباد کلاهی فلک بر سر خاک ز خون لعل قبایید همه. (خاقانی. سج. 409)، خون دم، جگر: سرخ سواری بادب پیش او لعل قبایی ظفر اندیش او. (مخزن الاسرار. چا. 3 ص 51)، شراب انگوری
فرهنگ لغت هوشیار